معنی امپراطور آلمان

حل جدول

امپراطور آلمان

قیصر ویلهلم دوم، رایش


امپراطور

تزار


پروانه امپراطور

دور پرواز ترین حشره، پهن ترین حشره

دورپروازترین حشره، پهن‌ترین حشره


امپراطور دیوانه

نرون


امپراطور روسیه

قیصر


امپراطور ژاپن

میکادو

لغت نامه دهخدا

امپراطور

امپراطور. [اِ پ ِ] (اِ) رجوع به امپرتوری شود.


آلمان

آلمان. (اِخ) آلمانْی. آلمانی. (دمشقی). نام مملکتی به اروپای مرکزی. حدّ شمالی آن دریای شمال و شبه جزیره ٔ دانمارک و دریای بالتیک و حدّ شرقی، لهستان و حد جنوبی، کشورهای چِکُسلواکی و مجارستان و ایتالیا و سویس و حدّ غربی، هلند و بلژیک و لوگزامبورک وفرانسه میباشد. وسعت سابق آن 472034 کیلومتر مربع با 66میلیون سکنه بوده است ولی از 1935 م. ببعد به تدریج بر وسعت خاک خود افزوده و ناحیه ٔ سار و کشور اطریش و قسمتی از چِکُسلواکی و قسمتی از لهستان را تصرف کرده است و مساحت کنونی آن به 583280 کیلومتر مربع و جمعیّت آن به 74میلیون میرسد. کرسی آن شهر بِرْلین (بِرْلَن) دارای 4250000 سکنه است و یکی از بزرگترین شهرهای صنعتی و سیاسی و علمی و تجارتی آلمان بشمار میرود. کشور آلمان تا سال 1871 م. از کشورهای کوچکی که هر یک صاحب استقلال بودند تشکیل میشد ولی در این سال ویلهِلْم اوّل بدستیاری صدراعظم خود بیسمارک موفق گردید دولت های مزبور را متّحد ساخته و امپراطوری بزرگ آلمان را تأسیس کند. حکومت آلمان تا پایان جنگ 1914 م. مشروطه ٔ متّحده بود ولی پس از جنگ (1918) حکومت مشروطه ٔ آن به جمهوری مرکّب از 16 دولت تبدیل شد.

فرهنگ فارسی هوشیار

امپراطور

لاتینی شاهنشاه سالار (اسم) عنوان سرداران روم قدیم، پادشاه مقتدری که بر ممالک و نواحی بسیار سلطنت کند شاهنشاه. امپراطور ایمپراطور.

فرهنگ عمید

امپراطور

پادشاه مقتدر و توانایی که بر کشوری پهناور یا مملکتی که از کشورها و ملت‌های مختلف تشکیل شده، سلطنت داشته باشد، شاهنشاه،
[قدیمی] لقب سرداران بزرگ روم،

فارسی به انگلیسی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

امپراطور

شاهنشاه

ترکی به فارسی

آلمان

آلمان

فارسی به عربی

معادل ابجد

امپراطور آلمان

581

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری